سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عقشی
 

داغ تنهایی

دارد باران می بارد
و داغ تنهایی ام
تازه می شود!

نگو که نمی آیی
نگو مرا همسفر دشت آسمان نیستی
از ابتدای خلقت
سخن از تنها سفر کردن نبود
قول داده ای
بازگردی

از همان دم رفتنت
تمام لحظه های بی قرار را
بغض کرده ام

و هر ثانیه که می گذرد
روزها به اندازه هزار سال
از هم فاصله می گیرند

 



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 90/11/23 ] [ 8:50 عصر ] [ خانوم خانوما ]

دلنوشته بی کس ترین و گناه کار ترین ادم دنیااااااااااا

امشب دلم خیییییییلی گرفته رسول میدونم که تو پیشمی و میدونی چه خبر شد

یکی از روی دشمنی به بابام درمورد من کلی چیز گفته بود

وبابامم اومد خونه و هی غر غر میکرد ولی نمی گفت چی شده

منم فهمیدم ... اخه صمیمی ترین دوستامم الان دشمن هام شدند

میدونم یکی ی چیزی گفته ولی تووووو مهمی تومیدونی من کاری نکردم

امشب کلی گریه کردم کلی دلم شکسته کلی کلی کلی دلگیرم از خداااااااااا

که جواب این تهمت های بیجا رو نمیده

از بچگی توی این خونه ذره ای محبت ندیدم و جز دعوا وجنگ وناسزا چیزی ب یاد ندارم

برا همینم هر پسری که بهم می گفت دوستت دارم منم جذبش می شدم و دوبار میرفتم میدیدمش و بعدش تا ازم چیزی میخاستند دیگه محل سگ بهشون نمیدادم

اینکه دستمو بگیرند یا........

خلاصه دلم قربونی شده بود اما الان ی سالی میشه از این کارا دست کشیدم

همه چیزم همه زندگیم رسول شده

البته ی داداش سعید دارم

که هروقت واسم مشکلی پیش بیاد یا دلگیر باشم بهم دل داری میده باهام حرف میزنه حدود 4 ساله که تکیه گاه دلتنگی هامه

نمیتونم ازش بگذرم چون تاحالا حتی تو پیاماشم بهم تو نگفته

بخداااااااااااااااااا من بی کس تر از این حرفام

حالام ب جای اینکه بابا بگه کی چی گفته حرفای همه رو قبول داره جز من...

اره من شانس ندارم نماز خوندنو ی دوهفته ای میشه ترک کردم

بخاطر اینکه هرچی از خدا خواستم که بمیرم به حرفم گوش نداد

من همین ارزو رو دارم فقط همییییین

وتا بهم نده محاله دیگه نماز بخونم ......

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا انتخاب خانواده پسر یا دختر بودن دست خودمون نیست؟؟؟؟؟؟

چرا از ما میخواهند خدایی رو بپرستیم که نمیتونیم درکش کنیم ؟

چرا امامی رو باید قبول کنیم که غایبه؟؟

وکلی چرای دیگه تو ذهنم که نمی تونم درکش کنم

فقط میدونم اینقدر چرا تو ذهنم هست که اگه بخوام بگم ی کتاب میشه

رسول جونم خسته شدم

به خدات بگو منم بیاره پیش پیش خوووووووووووووووووووودت توروجونه من

جونه مامان و بابات قسمت میدم رسول

بخداااااااااااا خسته ام .... درکم کن

 



برچسب‌ها:
[ دوشنبه 90/11/17 ] [ 7:22 عصر ] [ خانوم خانوما ]

نامه ای به دوست شهیدم رسول صالحی

شاید این نارفیق قدیمی ازیادت رفته باشه شاید اینقدر تو رو رنجونده که دیگه طاقتت تموم شده وتنهاش گذاشتی شایدم هنوز معرفت ومرام وصبرت اینقدر زیاده که همه ازارهای منو تحمل کردی نمیدونم تو جاده خوشبختی ام یا بد بختی اما میدونم هرجا باشم تو باهامی چون من خالصانه دوستت دارم رسول دیگه لیاقت نوشتن اسمت هم ندارم میدونی چرا چون با گناه یکیم چون خیلی وقته فراموش کردم یه یارو وفادار تنهایی دارم اما با اینکه وضع دوستام اونطوری بود من به خاطر تو تاحد امکا ن ازشون دوری کردم رسول من یادم رفته تو چه غریبانه رفتی یادم رفته که یه روزی تو بهترینم بودی اونقد حست می کردم که برات میوه میذاشتم رسول تو منو تنها نذاشتی میدونم اما من تو رو تنها گذاشتم یعنی من نامردترینم احساس میکنم ازت خیلی دورم تا حدی که دستتو بالا کردی وداری باهام خداحافظی میکنی

لحظه ها همیشه خواستن که تورو ازم بگیرند

چه غریب و ناشناسه جاده به تو رسیدن

همیشه یه چیزی بوده شوقتو از دلم ربوده

ولی یک تپش دله من از غمت جدا نبوده

یه روز چشاتو واکنی می بینی من تموم شدم

می بینی جام چه خالیه یارفته ام پی خودم



برچسب‌ها:
[ جمعه 90/11/14 ] [ 3:38 صبح ] [ خانوم خانوما ]

دوست داشتندهه فجر رو به همه دوستان تبریک میگویم

ایران

 یعنی غرور

یعنی عشق

یعنی زندگی

یعنی استقلال

یعنی شهامت

یعنی شجاعت

یعنی همه چیزآفرین



برچسب‌ها:
[ جمعه 90/11/14 ] [ 2:59 صبح ] [ خانوم خانوما ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

زندگی شاید ی قصه است من وتو مسافراشیم

خانوم خانوما
عاشق شهید رسول صالحی
آرشیو مطالب
امکانات وب
بک لینک طراحی سایت
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ